تو
تو

تو نخواستي حتي يك بار بياي و دستامو بگيري

خيلي بدي بي وفا الهي ازش خوشي نبيني

 

حالا من موندم با يه عالمه اشك و حسرت

تو كه ميگفتي عاشقتم حتي بدون قيد و شرط

 

روز ها گذشت و ديگه از تو خبري نيومد

يادمه وقتي ميرفتي بد جوري بارون ميومد

 

تو كه هي ميگفتي از بارون خوشم نمياد

يعني اينقدر مهمم كه منو بردي از ياد

 

((دلتنگيهاي من تويي دار و ندار من تويي

نميخوام از دست بدمت توي شبهاي تنهايي))

 

اينا بودن حرفاي دل اون روزاي من

خداييش چقدر خوش بود روزاي با هم بودن

 

خيلي خسته شدم از بس بهت گفتم نرو

اونقدر زير بارونا موندم فهميدم حال و روز تورو

 

حالا هروقت بارون مياد حس ميكنم ناراحتي

يا اون روز دوسم داشتي يا كه خيلي بي معرفتي

 

اين هفته ها گذشت تو يه چشم به هم زدن

خبري از تو نيومد قبل خبر مرگ من

 

اگه اومدي و ديدي كه ديگه ازم خبري نيس

بدون نگام به در بوده با چشماي خيس

 

 



[ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, ] [ 22:48 ] [ mehdi ] [ ]